دكتر شريعتي مي گويد:
زن عشق مي كارد و كينه درو مي كند ...
ديه اش نصف ديه توست و مجازات زنايش با تو برابر ...
مي تواند تنها يك همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستي ...
براي ازدواجش در هر سني اجازه ولي لازم است و تو هر زماني بخواهي به لطف قانون گذار مي تواني ازدواج كني ...
در محبسي به نام بكارت زنداني است و تو ...
او كتك مي خورد و تو محاكمه نمي شوي ...
او مي زايد و تو براي فرزندش نام انتخاب مي كني ...
او درد مي كشد و تو نگراني كه كودك دختر نباشد ...
او بي خوابي مي كشد و تو خواب حوريان بهشتي را مي بيني ...
او مادر مي شود و همه جا مي پرسند نام پدر ...
و هر روز او متولد مي شود؛ عاشق مي شود؛ مادر مي شود؛ پير مي شود و مي ميرد ...
و
قرن هاست كه او عشق مي كارد و كينه درو مي كند چرا كه در چين و شيارهاي
صورت مردش به جاي گذشت زمان جواني بربادرفته اش را مي بيند و در قدم هاي
لرزان مردش، گام هاي شتابزده جواني براي رفتن و دردهاي منقطع قلب مرد سينه
اي را به ياد مي آورد كه تهي از دل بوده و پيري مرد رفتن و فقط رفتن را در
دل او زنده مي كند ...
و اينها همه كينه است كه كاشته مي شود در قلب مالامال از درد ...
و اين، رنج است...